کد مطلب:12424 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

حوادث سال نهم هجرت
به روایتی اول محرم این سال پیامبر افرادی را برای گرفتن زكات به قبایل فرستاد. شش سریه در این سال انجام یافت تا در ماه رجب غزوه تبوك روی داد. پیامبر در این ماه مردم را برای مقابله با رومیان فراخواند. زیرا خبر یافت كه دولت روم سپاه عظیمی را برای نبرد با مسلمانان فراهم آورده است. و قبایل را به یاری طلبیده پیشگامان خود را تا بلقا پیش فرستاده است. امپراطور روم «هرقل» خود در «حمص» اقامت گزیده بود. گرمی هوا و رسیدن میوه ها آسایش در زیر درختان پرمیوه و نیز دوری راه و بیم از سپاه بزرگ روم كار این سفر را دشوار می نمود. ولی پیامبر با این اوصاف از همان آغاز مقصد را برای سپاه مسلمانان آشكار فرمود تا برای این امر سخت خود را كاملا آماده سازند.

عده ای از منافقان مدینه بر اثر تردیدی كه در كار پیامبر داشتند و از بی رغبتی در امر جهاد به مردم می گفتند: در این گرما به جنگ مروید، این فصل برای جنگ مناسب نیست. [1] اینان برای بازداشتن مردم از جنگ در خانه مردی یهودی پنهانی به گفتگو می پرداختند. رسول خدا طلحة بن عبیدالله را مأمور كرد تا بر آنان بتازد.

اگر توانگری برای تجهیزات جنگی در راه خدا مالی می داد منافقان می گفتند: اینان ریاكارند. و اگر نیازمندی با فقر و ناداری مخلصانه كمك می كرد آن را مسخره می كردند و می گفتند: خدا به این كمك مختصر شما نیازی ندارد. [2] اما مسلمانان با كمال شوق و اخلاص هزینه این جنگ را فراهم كردند. حتی نیازمندانشان در حدود قدرتشان كمك نمودند. و بسیاری از زنان زیورهای خود را برای پیامبر فرستادند تا در كار سپاه اسلام بكار برد.

رسول خدا علی (ع) را در مدینه جانشین خود گذاشت زیرا از سوء نیت بسیاری از اهل مكه كه با آنان جنگیده افرادی از آنان را كشته بود اطلاع داشت، و بیم داشت كه دشمنان در غیاب پیامبر یا علی بن ابیطاب بر مدینه بتازند و حادثه ای ناگوار بوجود آورند. لذا پیامبر علی را كه از هر جهت مورد اطمینان خاطرش بود در مدینه جانشین خود ساخت و با فكری آسوده رهسپار جهاد شد. اگرچه منافقان از همین موضوع سوء



[ صفحه 368]



استفاده كردند، و گفتند: پیامبر از علی گران خاطر بوده است كه او را با خود به جهاد نبرده است. این جملات علی را سخت اندوهناك و آزرده دل ساخت ولی پیامبر به او فرمود: این سخنان همه دروغ است. بلكه من تو را بدان منظور جانشین خود در مدینه كردم كه از منافقان بیم داشتم، و برای حفظ و حراست مدینه، این مركز بزرگ اسلامی كسی را شایسته تر از تو نیافتم. حدیث منزلت كه از احادیث معروف است، و تمام كتب معتبر آن را ذكر نموده اند در همین جریان از مقام نبوت صادر شد. و دانشمندان بزرگ اسلامی آن را سندی معتبر در امر جانشین پیامبر دانستند.

و اما عبارتی كه پیامبر خدا در این باب به امیرمؤمنان فرمود و به حدیث منزلت معروف شد: اما ترضی یا علی ان تكون منی بمنزلة هرون من موسی الا انه لا نبی بعدی: ای علی، آیا خوشنود نیستی كه نسبت به من همان مقام و منزلت را داشته باشی كه هارون نسبت به موسی داشت، با این فرق كه پس از من پیامبر دیگری در كار نخواهد بود.

نوشته اند كه: عبدالله بن ابی، این فرد منافق با جمعی از اهل نفاق و هم پیمانان خود از یهود عهدشكنی كرد، و از سپاه پیامبر جدا شد، و به مدینه بازگشت. در بین راه هم تعدادی از منافقان سخنانی كفرآمیز و نفاق انگیز می گفتند كه پیامبر بوسیله «عمار بن یاسر» به آنان هشدار داد وآنان جملگی از درمعذرت درآمدند [3]


[1] آيه 81 و 82 سوره توبه اشاره به همين مطلب است.

[2] آيه 79 و 80 سوره توبه اشاره به همين موضوع كرده است.

[3] آيه 64 و66 سوره توبه ناظر به همين جريان است.